در بافت مرکزی شهر قرار دارد. در کوچهای به نام دیالمه۲ که نه عریض و پهن است و نه خیلی باریک و تنگ، حسینیهای به نام «فتاحخان» سالهاست بر سر دو نبش ایستاده.
به گواهی تاریخ حکشده بر سردر بنا به تاریخ۱۳۴۰قمری، این حسینیه عمری صدساله دارد که شکلگیری آن به نام حضرت ابوالفضل (ع) گره خورده و حکایت از سفر یک نظامی ارتشی به مشهد دارد. فضای حسینیه از بیرون بزرگ و وسیع به نظر میآید.
بین دو درِ تفکیکشده مجموعه، فاصله زیاد است. مجموعهای که بیشاز هزار متر وسعت دارد و سهطبقه مجزا را شامل میشود. متولی فعلی مجموعه میگوید: «حسینیه فتاحخان، وقف عزاداری است و یک هیئت عزاداری بنام و معروف به اسم هیئت متحده ابوالفضلی (ع) سراب دارد که بانیاش همان فتاحخان، نظامی ارتش است.
جمعیت در شبهای محرم و صفر بهاندازهای است که تا میانههای کوچه هم کشیده میشود و گاهی فضا برای نشستن نیست.» دالانهای بلند، آدم را به فضای اصلی حسینیه که بزرگ و مفروش است، میرساند.
غیر از آن دو طبقه دیگر هم است با چایخانهای مستقل و بند و بساطهای مربوط به پذیرایی. آشپزخانه حسینیه، بزرگ و طویل است با دیگ و پایههایی بزرگ که محرمها پررونقتر از باقی وقتهاست؛ گرچه در دیگر ایام سال هم اجاق آشپزخانه به بهانههای مختلف روشن میشود.
روایت این هفته ما مربوطبه یکی از قدیمیترین حسینیههای مشهد در محله سراب است که رویدادهای فراوانی از جریانهای مهم ملی و شهری دیده است؛ از ملیشدن صنعت نفت گرفته تا پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و...
رجایی در را باز میکند؛ متولی میانسال حسینیه که شمار دهههای زندگیاش به ۵۰ میرسد. او از پنجسالگی همراه پدر و پابهپای او، جلسههای حسینیه را دنبال میکرده و پیچوخم این مجموعه را خوب میشناسد و میتواند بهترین راوی از جریانهایی باشد که بر مجموعه گذشته است. او مدیریت حسینیه را از پدرش «حاجاسماعیل رجایی» به ارث برده است.
رجایی، ما را در بازدید از بخشهای مختلف حسینیه همراهی کرده و به تماشای دیواری دعوت میکند که عکس فتاحخان و هیئت ابوالفضلی با ابهت تمام روی آن، قاب گرفته شده و انگار نهانگار که این همه سال، زمان بر آن رفته است.
عکسها و تصویرها میتوانند بهترین سند از دورانی باشند که در این ۹۰سال بر حسینیه رفته و آدم از تماشایش سیر نمیشود؛ عکسهایی که روی دیوار قاب گرفته همان رنگ و لعاب گذشته را دارد.
ماکت بزرگی که وسط حسینیه است، از چهار سو نمای کربلا را نشان میدهد و هنر دست صنعتکار مشهدی در دهه ۵۰ شمسی است. گنبد، گلدسته و شیرها، نوع و کاربرد آهنها همه نشان از ذوق هنرمندی دارد که پیشهاش صنعت بوده و خواسته چیزی از خود به یادگار بگذارد.
ماکتی که رجایی تعریف میکند اهدایی «صنعتگر» هنرمندی چیرهدست است که بعدها نتوانست نظیر این ماکت را برای بار دوم بسازد.
ماجرای پاگرفتن این حسینیه برمیگردد به تصمیم یکی از نظامیان تبعیدشده تهرانی به مشهد که در گذر از خیابانهای مشهد، چشمش به مسجد کوچکی به نام «نواخانه» میافتد.
این مسجد به گفته اهالی، چون مشرف به قبرستان سراب بوده، به این نام شهره میشود و فتاحخان تصمیم به توسعه بنایش میگیرد.
رجایی با بیان این ماجرا ادامه میدهد: «فتاح افشار، معروف به فتاحخان که زمان احمدشاه قاجار در تهران بهدلیل یک مسئله ناموسی و دفاع از زنی جوان، دستش به خون یک قزاق روس آلوده و محکوم به اعدام میشود با خود عهد میکند چنانچه از این ماجرا جان سالم به در برد، تا زنده است و نفس در سینه دارد غلام حضرت ابوالفضل (ع) بماند و بعد از این ماجرا به مشهد تبعید میشود و ساخت حسینیه فتاحخان او را ماندگار میکند.
او همزمان هیئتی به نام ابوالفضلیها (ع) در مشهد راه میاندازد و سالهای میانه زندگیاش را در این شهر میماند. بعداز بازنشستگی در ارتش به تهران رفته و بعد از یک دوره بیماری فوت میکند و در قبرستان ابنبابویه تهران دفنش میکنند.»
حسینیه فتاحخان با تصمیم هیئتامنا نسلبهنسل چرخیده. رجایی تا جایی که به ذهنش میرسد از «حاج عباس صفا»، «مرحوم خزین»، «مرحوم فرد زنده وکیل»، «حاج جان علی کلات آهنی»، «مرحوم خیرا...»، «درخشانفر» و «مرحوم حاج عباس باشیزاده» و دیگرانی که نام و خاطراتشان هنوز زنده است، یاد میکند.
رجایی تعریف میکند: «بنای حسینیه یکبار در سال۵۷ بازسازی شد. سال۵۶ متولیان مسجد، قصد خرید خانه مجاور حسینیه را از «مرحوم عبدالرحیم بلورساز» داشتند که در ابتدای امر بلورساز مخالفت کرد. اما بعدها رضایت خود را مبنیبر وقف زمین ۴۰۰ متری به حسینیه اعلام کرد.
مرحوم بلورساز بهواسطه خوابی که میبیند، با مشورت همسرش به این نتیجه خیرخواهانه میرسند. او جریان خوابش را یک سال قبل از مرگ چنین تعریف کرده بود که درحال عبور از پل صراط، بدنم بهشدت میلرزید و در همان عالم ندایی رسید که با ذکر یاابوالفضل (ع) میتوانی راحت شوی.
بعداز خواب بیدار شدم و خواب را برای همسرم بازگو کردم و با راهنمایی او تصمیم به وقف گرفتم.»
رجایی، جریانهای بسیاری را از حسینیه و این مجموعه بهنقل از پدرش شنیده و به این باور ایمان دارد که حضرت ابوالفضل (ع) دست خیلیها را گرفته است. میگوید: «در سالهای اول انقلاب، پدرم تعریف میکرد که برای ساخت سقف حسینیه، معطل پول مانده بودیم.
بعضیها پیشنهاد دادند بازاریهای جنت میتوانند در این راه کمک کنند، اما پدرم بر این باور بود که برای حضرت ابوالفضل (ع) نباید کاسه دست گرفت.
فردای آن روز، یکی از تجار به پدرم زنگ زد و ۳۰ هزارتومان برای خرج حسینیه به او داد.»
بهجز مراسمی که در مناسبتهای خاص در حسینیه برگزار میشود، هر هفته زیارت عاشورا همراه با سخنرانی شبهای جمعه در این حسینیه برپاست و مستمعان از سراسر شهر در این مراسم شرکت میکنند.
بنا به گفته متولیان، مجموعه وقف عزاداری است و هیئت فتاحخان در گذشته، شیوهای خاص برای عزاداری داشتند؛ بهصورتیکه با زدن دو سنگ کوچک روی هم تا حرم مطهر میرفتند، اما این روزها خبری از این مراسم نیست.
رجایی قبلاز اینکه ما پرسشی درباره نماز جماعت مطرح کنیم، خودش پیشقدم میشود و میگوید: «مجاورت حسینیه با مسجد بنّاها، فاضل و حمزه سبب شده تا نماز جماعت در حسینیه اقامه نشود.»
او در ادامه تعریف میکند: «در یکی از برنامههای رادیویی که چندسال قبل برای معرفی حسینیههای قدیمی مشهد پخش شد، در پاسخ گزارشگر برای چگونگی ساخت بنا و فعالیتهایی که در آن انجام میشود، شروع به صحبت کردم و حرف رسید به معجزاتی که خودم از این هیئت و مجموعه دیدهام.
بیهیچ اغراق و غلوی از معجزات حضرت ابوالفضل (ع) در آن برنامه رادیویی گفتم که اتفاقا با استقبال همراه شد. خیلیها بهواسطه آن برنامه با حسینیه آشنا و جزو شرکتکنندگان ثابت جلسات شدند.
یکی از همین شرکتکنندگان بعدها به من گفت که بهواسطه شنیدن نام حضرت ابوالفضل (ع) در آن برنامه، مشتری اینجا شدهام و دیگر هم نمیتوانم نیایم.»
رجایی تعریف میکند: «خدا را شکر، هیچ وقت کار حسینیه لنگ نمانده، اوایل فرشهای حسینیه تکمیل نبود و برای مراسم، فرش را از افراد قرض میگرفتیم، اما حالا به لطف حضرت ابوالفضل (ع) این حسینیه چیزی کم ندارد و این بههمت خیّران بوده است.
چندسال قبل، یکی از نوادگان دختری فتاحخان که وکیل زبدهای است، در سفر به مشهد، سری به حسینیه زد و گفت میخواهد اگر کمکی برای این مجموعه از دستش برمیآید، به یاد پدربزرگش انجام دهد.
من در جوابش گفتم خیالت راحت باشد؛ خلوص نیت پدربزرگت سبب شده تا خدا کارها را آسان کند و خیّران خودشان برای کمک پا پیش بگذارند.»
* این گزارش سهشنبه ۱۱ خرداد ۹۵ در شماره ۱۹۵ شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.